راگناروک
نشانههای راگناروک
راگناروک را نشانههاییست: نخستین نشانه فیمبولوتر، زمستان زمستانها است. سه زمستان پیاپی، بدون تابستانی در میانه. نزاع و شرارت افسارگسیختهای در میان انسانها پدید میآید، حتی در میان اعضای خانوادهها، و هر آنچه نیکی است به فراموشی سپرده خواهد شد. این شروعی است بر پایان همه چیز.
تعقیب همیشگی خورشید توسط گرگ اسکول به نتیجه میرسد و گرگ خورشید را خواهد بلعید. برادرش هاتی نیز ماه را فروخواهد داد و بدین ترتیب زمین در تاریکی فرو میرود. ستارگان از آسمان به زیر می افتند. فیالار خروس بر ژیانها و خروس طلایی گولینکامبی بر خدایان بانگ میزند و رسیدن زمان معهود را اعلام میکند. خروس سومی نیز با بانگ خویش مردگان را بر می انگیزد.
زمین بر اثر زلزلههای شدید در آستانه متلاشی شدن قرار میگیرد و هر چه بند و زنجیر در جهان هست، از هم خواهد پاشید. بدین ترتیب گرگ سهمگین فنریر و همچنین پدر منحوسش لوکی از بند رها خواهند شد و برای مقابله با خدایان برخواهند خاست. یورمونگاند برای رساندن خود به ساحل به خود پیچ و تابهای هولناکی میدهد که در اثر آن موجهای عظیم در در دریا پدید میآیند. با هر نفس، افعی شوم زمین و آسمان را به سم خویش میآلاید.
بر اثر موجهای ناشی از حرکت یورمونگاند، کشتی ناگلفار از خشکی رها میشود و ژیانها به فرماندهی هیمیر به سوی میدان نبرد آخرین عازم میشوند. در هلهایم نیز ساکنان دنیای مردگان به فرماندهی لوکی بادبان میکشند. از موسپلهایم در جنوب غولهای آتشین به فرماندهی سورت به مقابله با خدایان برمیخیزند. سورت شمشیری به دست خواهد داشت که به مانند خورشید میدرخشد و سطح زمین را سوزانده و تاولدار میکند.
اگر در متن بالا دقت گنيد مي بينيد كه بعضي از نشانه ها مانند اسلام وديگر اديان الاهي است مانند زنده شدن مردگان زلزله ها نابودي خورشيد وماه و...
خدایان برای نبرد آماده میشوند
در همین اثنا، هایمدال، نگاهبان همیشه بیدار بیفروست در شیپور خود خواهد دمید و فرزندان اودین، خدایان و قهرمانان را به نبرد فراخواهدخواند. اودین برای مشورت به سراغ سر میمیر میرود ولی وقت تنگ است و اودین سوار بر سلیپنیر به سوی میدان نبرد میتازد. از هر کدام از پانصد و چهل دروازهٔ والهالا، در هر لحظه هشتصد اینهریار، شانه به شانه خارج میشوند تا در نبرد نهایی در کنار خدایان بجنگند.
از گوشه گوشهٔ جهان، انسانها، خدایان، الفها، دورفها و ژیانها همه و همه به سوی واگروند (یا ویگرید) میدان نبرد نهایی حرکت میکنند.
فرجام کار خدایان
نبرد آغاز میشود. در نخستین ساعات نبرد، فریر، خداوندگار باروری، از آنجا که شمشیر جادویی خود را به اسکرنر داده تا به عنوان هدیه خواستگاری به گرد بدهد، سلاح مناسبی ندارد و به راحتی در مقابل سورت به خاک میافتد. او اولین قربانی خدایان در این نبرد خواهد بود.
ثور قدرتمند، خداوند آذرخش بر یورمونگاند خواهد تاخت. در این نبرد ثور موفق به از پای در آوردن فرزند لوکی میشود، اما هنوز سه قدم نرفته است که سم مهلک افعی او را خواهد کشت.
فرزند دلیر اودین، خدای یک دست، تیر دلاور در مقابل گارم، هیولای سگ شکلی که نگاهبان دروازه هلهایم است می ایستد و در نبردی شکوهمند هیولا را از بین میبرد، اما او نیز بر اثر زخمها جان میبازد.
لوکی و هایمدال، دشمنان قدیمی برای آخرین بار در مقابل هم صف آرایی خواهند کرد و هیچ یک از این نبرد جان به در نمیبرند تا شاهد پیروزی را در آغوش کشند.
طولانی ترین نبرد آن روز، نبرد اودین والا در برابر دشمن دیرینه خود، گرگ عظیمالجثه فنریر خواهد بود. نبرد بین این دو بسیار طولانی خواهد شد اما سرانجام گرگ بر خداوند یک چشم حمله میآورد و او را می بلعد. ویدار، فرزند اودین انتقام پدر را خواهد ستاند. او با دست خالی به گرگ حمله ور شده، فک گرگ را گرفته و او را از میان به دو نیم میکند.
پس از آن سورت بر سراسر جهان آتش می پراکند و دوست و دشمن را با هم نابود خواهد ساخت. هر نُه جهان در آتش خواهند سوخت و زمین (میدگارد) در دریا فرو خواهد رفت.
پردیسی نو و زمینی نو
ایگدرازیل، درخت جهان، از همه سوزی سورت جان به سلامت خواهد برد و یک زن و مرد را نیز از مرگ نجات خواهد داد: لیف و لیفتراسیر.
بالدر در حالی که دروپنیر را در دست دارد از دنیای مردگان به همراه برادرش هودر باز خواهد گشت. بعضی از خدایان چون ویدار، والی، هرمود و هونیر از نبرد جان به در خواهند برد و بقیه نیز دوباره زاده میشوند. جهانی عاری از پلیدی و شر، جهانی آرمانی و ایده آل از دریا سر برخواهد آورد. جهانی که در آن فراوانی خواهد بود و غم و اندوه را در آن راهی نیست. خدایان و انسانهای نسل لیف و لیفتراسیر در آن جهان به شادی در کنار یکدیگر خواهند زیست.
معنای لغوی راگناروک
راگناروک، بر خلاف تصور بیشتر افراد، به معنی شامگاه خدایان نیست. این اصطلاح نتیجهٔ یک ترجمه اشتباه به زبان انگلیسی است. معنای اصلی راگناروک «فرجام کار خدایان» و یا «تباهی خدایان» است.
در فرهنگ عامه و آثار متاخر
- چهارمین اپرا از مجموعه اپرای حلقه نیبلونگها، اثر ویلهلم ریچارد واگنر، گوتردامرونگ نام دارد، هر چند که داستان این اُپرا با داستان اساطیری راگناروک تفاوت فاحشی دارد.