نقشی از
تاق بستان در کرمانشاه ایران. در این نقش شاه ساسانی
شاپور دوم در ميان و در سمت راست وی
اهورا مزدا که حلقهٔ فر ايزدی را به منظور تاجگذاری به او میدهد، بر روی دشمنی به خاک افتاده (
یولیانوس امپراطور روم) ایستادهاند. درسمت چپ شاه، ميترا يا
مهر،
که پيکانهای نوری همچون خورشید از سر او در تمامی سمتها پراکنده شده،
شاخهای از نبات که «برسم» نام دارد را در دست گرفته است و بر روی گل
نیلوفری ایستاده است.
تندیسه میترای رومی یا یک مشعلدار پیرو
آیین میترایی در روم باستان در موزه واتیکان (ساخته شده از مرمر در حدود سده دوم و یا سوم پس از میلاد)
به درستی نمیشود گفت آیا میترا خدای آفریدگار بوده یا پیامبر , آنچه
میتوان از خویشکاری او در باور پرستندگانش دریافت این است که او میانجی
یا رهایی بخشی در میان مردم بوده و در زمان نبودنش نیز دوستدارانش باید
برای باز گشتش به زمین میپیوسیدند (انتظار میکشیدند). در باور غربی او
پسر خورشید بود و در پایان زمان به زمین باز میگشت.خورداد و خورتات و خور
از کلماتی است که به این خدا یا نبی منسوب است خورشید در واقع از دو کلمه
خور به معنی خدا و شید به معنی درخشنده و جاوید میباشد مانند جم شید
در ایران با آمدن اسلام میترا جانی تازه میگیرد, ریشههای آسمانی باور
به میترا و آیین پرستش او در آمیزش با اسلام زیباترین و با شکوهترین
اندیشه را پدید میآورد. این که مولوی و حافظ و هاتف
و.... بی پروا از آمد و شد خود به خرابات (خورآباد یا پرستشگاه خورشید که
نماد میترا است) یا از آیینهای آن (سرودههای حافظ گزارش انجام آیین
مهرپرستی است نه اینکه انباشتهای از وازههای کنایی) سخن میگویند ویهانی
(برهانی) بر این گفته است. برای نمونه در این سروده علامه طباطبایی :
"پرستش به مستیست در کیش مهر...." از نوشیدن میهوم هنگام پرستش در آیین
مهر پرستی سخن به میان است. پلههای چیستا (عرفان) نیز بازتابی از پلههایی است که رهرو میترایی برای رسیدن به پلهٔ شیر مردی و سر انجام "پیر" شدن, باید بپیماید.
باور ميترايی يا خورشيد نيايش را حتا در اشعار مولانا جلال الدين که
مذهب اشعری گاهی چون دماغهٔ در بحر کلامش بستر می گستراند، ميتوان دريافت
جاييکه می گويد:
نه شـــــــبم نه شب پرستم که حديث خواب گويم
چوغــلا م آفــتــابـم هـمــه ز آفــتـاب گويــم
کمتر شاعر و روشنفکر زمانهها را تاريخ ادب سرزمين ما بياد دارد که در
ستايش و نيايش خورشيد گلدستههای کلام نياراسته باشد. اما همه گلدسته چيده
اند، ولی دقيقی بلخی ابر از چهره خورشيد بر کشيد تا جهان از گلهای هستی ما
را در نور آن روشن بنماياند، و «بدان را به دين خدای آورد».
در پرتوی اين آرمان سترگ است که دقيقی بلخی پس ازبر خوانی سرودههای
روزگاران تابناکی مادر شهر خرد, که بدست اهريمنان آدم روی تازی در حجله
دودين به ماتم فصلهای افتابی خويش می گيريست، به تصوير شگفتن درخت گشن
خرد در باغستان دامن ان مادر، در آن روز گاران میپردازد :
چو یکـــچند سالان بر آمد بر ين درختــــی پديد آمد اندر زمين
در ايوان گشتاسب بر سوی کاخ درختی گشن بود بسیار شاخ
. دقيقی بزرگ با آوردن نام پاک زرتشت روزنهای را به سوی گلستان رنگين
اعتقاد ات اهورايی چند هزار سالهٔ مردم ما می کشايد، گلستان که در آن
هزاران شاخه گل از راز و رمز خوشبختی، زيبای، لطف وسعادت همگانی انسان ها،
معطر با شبنم نماز يزدان، شميم می افشاند و :
همه بـرگ وی پند و بارش خرد کسی کــو خرد پرورد کی مُرد
خجسته پی و نام او زردهـشـت که آهرمن بد کنش را بکـشـت
پيام ظهور زرتشت در اشعار دقيقی بلخی مرحلهٔ از نهادگاری باورها و
قانون زندگی بر پايهٔ خرد است، یا به بيان ديگر آغاز مرحلهٔ تدوين قانون
زندگی بر اصول و هنجارهای خرد به شمار می آيد. با اين حال، بنياد گذار و
سرايشگر نهادينههای خرد اوستايی در شاهنامه ،حضرت دقيقی بلخی را بايد نام
برد، اوست که کلام آسمانی اش را از زادگاه نزول فرهء يزدی {بلخ} ،آغاز
مينمايد و آنگاه به شناسايی پيغمبر خرد و خردمندی رسالت او میپردازد،
پیش از زردشت
ایزد مهرپرستی
هند
همان قانونی که افراد را به هم پیوند میدهد.
زروانی
زروان آفرینندهي اهورا و اهرمن برای داوری در جنگ بزرگ میان آنان است او حاكم مطلق زمان است و آن را در دست دارد.
زروان داراي شمايلی به شكل انسان و دارای سر شير بود و چهار بال داشت
دو تا رو به بالا و دو تای ديگر رو به پايين در تمام تصاوير ماری به دورش
هفت دور پيچيده در اكثر تصاوير يا لنگ پوشيده يا از روی پايش مار رد شده و
بر روی يک سپر ايستاده .
نام او در كتب يونان به صورت ائون آمده ودر پهلوی به صورت زروان. در نوشتههای پهلوی مربوط به زروان سه عقيده گوناگون در باب او عنوان شده:
۱.مطابق نوشتههای خود زردشت زروان آفريدهٔ اهورامزدا خدای نيكويی است .
۲.بر حسب نظريهای ديگر دواصل كلی در جهان هست كه خير و شر نام دارند.
۳.در نظر يك فرقه ديگر مربوط به دوران ساسانی زروان بيكران خدای زمان بينهايت علت فاعلی ومنشاء كون ومكان است و اهريمن و اهورامزدا از او نشئت دارند .
ودر مقابل او ميترا در تمام دوران ياری دهنده مردم در برابر بديهاست او
مردم را از خشكسالی و قحطی نجات داده و اين كارها را به ترتيب با رها كردن
تير از كمان و زدن آن به سنگ خارا ((كه حاصل خروج آب بود)) و آموختن شكار
به مردم . ميترا را ايزد شكارچی نيز ميدانند چون آمده كه او با يک تير
كمان و يک خنجر به دنيا آمد و همچنين تيری نبود كه پرتاب كند ولی به هدف
اصابت نكند.
زردشتی
در دین زرتشت مهر ایزد فروغ و روشنایی است، و نگهبان عهد و پیمان میباشد که سوار بر گردونه خورشید گرد جهان میگردد. در اوستا نیز یک سرود برای مِهر آمدهاست.